۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

آموزشهائی برای جنگ چریکی در شهر

برای دریافت کتاب اینجا کلیک کنید

هیچ بودگانیم، بگذار همه چیز گردیم!
پیشگفتاری بر انتشار مجدد جزوۀ ”آموزشهائی برای جنگ چریکی در شهر
جزوه ”آموزشهائی برای جنگ چریکی در شهر“ که پیش روی شماست در سال های طوفانی دهۀ 50 توسط چریک های فدایی خلق ایران نگاشته و منتشر شده است. نوشته به جمع بندی از تجارب تاکتیکی مخفی کاری انقلابی و مبارزه مسلحانه که این سازمان در آن دوره به حادترین شکل و بطور مستمر با آن درگیر بود می پردازد. می توانیم بدون هیچ تردیدی بگوییم در دورانی که این اثر برای اولین بار توسط نگارندگان آن منتشر شد، با توجه به توافق عمومی مسلط در جنبش کمونیستی بر سر لزوم ”مخفی کاری“ و اجتناب سیستماتیک از ”علنی گرایی“، تاکتیک هایی که آزموده و در این اثر و آثاری مشابه جمع بندی گردیده مورد توجه، وثوق و استفاده قاطبه نیروهای کمونیست و دیگر انقلابیون غیر کمونیست -ولو اینکه انتقادات جدی به ”مشی چریکی“ داشتند-  واقع گردیده و به عبارتی نزد چریک ها ”دردسر“ چندانی بر سر جلب توجه جنبش به تجارب و مجادله در باب ”اصول مخفی کاری“ که بستر نظری تاکتیک هایی است که در این جزوه جمع بندی گردیده وجود نداشته است. البته اقلیتی بودند که با تکیه بر ”ظرفیت های کار علنی“ بر این تاکتیک ها و اساساً بر اصول فکری ای که به این تاکتیک ها منجر می شد خط بطلان کشیده و مجموعاً آن را ”بچه گانه“ و ”تربچه“ وار و ”پوک“ می خواندند.[1] اما این هم چندان دور از تصور نیست که شادابی مبارزه و جریان واقعی زندگیِ هر فرد یا گروه مبارز، بر اهمیت حیاتی و مماتی مبارزه مخفی و رعایت اصول مخفی مهر تائید می کوبید و اردوگاه اقلیت رویزیونیست، مماشات جو و علنی کارها را بیش از پیش به رسوایی و انزوای هر چه بیشتر می کشانید.
سال ها گذشت؛ پس از 40 سال و بعد از تمامی فراز و نشیب هایی که از فراز سرنوشت جهان و ایران و به تبع آن سرنوشت نیروهای کمونیست و انقلابی ایران گذر کرد، امروز در جایی قرار گرفته ایم که می توانیم بگوییم وضعیت بکلی وارونه شده است. نیروهایی که بر سانترالیسم دموکراتیک و مخفی کاری در برابر گزاره های ”علنی کاری“ و ”پلورالیسم فکری“ و ”سازمان افقی“ پافشاری می کنند، در بیغوله پسا شکست انقلاب ایران، پسا سرکوب وحشیانه انقلابیون، پسا عقب نشینی و سردرگمی جنبش انقلاب جهانی و پسا بحران ایدئولوژیک متعاقب فروپاشی بلوک شرق (که ابداً سوسیالیستی نبود) در اقلیت محض قرار گرفته اند و دچار پراکندگی و سردرگمی و پاسیفیسم شده اند، چه غریب می نماید، آخر چگونه پس از این هم سرکوب و هزاران اعدامی که در پی امواج خروشان انقلابی شان می آمد می توان بر طبل علنی گرائی کوبید، جز این که گوش چشمی هم بر قدرت حاکمیتی داشت که شبانه و روز بر فرق سر کارگران می کوبد. از سوی دیگر در زیر بال ارعاب مدیای امپریالیستی با تم مکرر و مفرط ”کمونیسم مُرد“ عروج چپی علنی را در قامت حق به جانب و منزهِ ”انتقاد از چپ سنتی“ و ”جستجوی بیطرفانه حقیقت“ شاهدیم که در زیر این نقاب به رد اساسی دستاوردهای رادیکال و تاریخ درخشان جنبش کمونیستی پرداخته و صد البته که ادعای ”نوین“ بودنش هم گوش فلک را کر کرده است و در همین عرصه رسانه ای و در دورۀ طرح امپریالیسم رسانه با چماغ دست ساز امپریالیسم، در همین رسانه ها به جنگ هیولای مسلح به بمب اتم می رود.
نیروهای ضد انقلاب، این ”غافلان همساز“ که در دوران طوفان های انقلابی در اقلیت و انزوا منکوب شده بودند، در دوره شکست و پراکندگی و رخوت جنبش کمونیستی فرصت طلبانه سر بیرون آورده و از میان نیروهای سابقاً انقلابی و رفقای نیمه راه عضو گیری کردند و به بدنه سازی اجتماعی و فراروی به موقعیت اکثریت در جنبش چپ نائل شدند. امیر پرویز پویان در آن دوران با مقایسه وضعیت پیشگام پرولتاریای ایران و انقلابیون کمونیست چین چنین می گوید: ”ما نه همچون ماهی در دريای حمايت مردم، بلکه همچون ماهيهای کوچک و پراکنده در محاصره تمساح‌ها و مرغان ماهيخوار به سر می‌بريم.“[2] امروز کمونیست ها می توانند و حق دارند به حال رفیق پویان و چریک های دهه 50 قبطه بخورند و با همان تعبیر چنین بگویند که پیشاهنگ کمونیست و انقلابی امروز نه تنها در میدان جامعه و پیشبرد مبارزه انقلابی برای سرنگونی بنیان ستم، بلکه در بادی امر و در سطح جنبش چپ همان ماهیِ در محاصره تمساح ها و مرغان ماهی خوار است و البته در این عرصۀ ماهیخوارانِ پرنده و خزنده نه در قامت ماموران شهربانی و ساواک اند و چنگ و منقار و دندانشان نه تکنولوژی قرن بیستم شنود و محاصره و شکنجه و ... است که این میرزا بنویس های مزدور یا مرعوب نظم حاکم هستند که شلنگ اندازانِ این میدان اند، پرچم سرخ را تکان می دهند و از نوسازی جنبش چپ دم می زنند اما در عوض با پشتیبانی توپخانه سنگین ”کمونیسم مرد“، به ”پلورالیسم فکری“ و ”جستجوی حقیقت“ و ”انتقاد از چپ سنتی“ و مهملاتی از این قبیل مسلح شده اند و عملاً در پی آن هستند تا محتوای آموزه های رهبران کبیر پرولتاریا را از درون بپوسانند و کار کمونیسم انقلابی را یکسره کنند. مهملاتی که بر روی هر کدامشان اندکی تأمل کنیم و آنها را با معیار ها و اصول کمونیستی و انقلابی بسنجیم و در پیوند با سبک زندگی و جهت عمل روزمره شان سبک و سنگین کنیم، جایی برای شک در پوشالی و خائنانه بودنشان باقی نخواهد ماند. آنها در لعن و نفرین مکرر بر سر تا پای ”استالینیسم“ و ”توتالیتاریسم“ کم نمی گذارند، اما وقتی کل کنش ”رادیکال“ شان علیه "سرمایه داری جهانی" را، حتی اگر با بچه گانه ترین منطق ها بسنجی، جز پیوندهای ناگسستنی مادی و معنوی فیمابین نمی یابی.
با این تفاسیر می توان پی برد که هدف ما از بازتکثیر این اثر و آثاری از این دست چیست و چه می تواند باشد. مائو تسه دون می گوید ”تجارب تاریخی درخور توجه اند“ و کمونیست ها اگر واقعاً کمونیست باشند تجارب تاریخی بخصوص آن تجارب تاریخی که در تنگاتنگ پراتیک انقلابی پرولتاریا رقم خورده را مورد توجه جدی قرار می دهند، در آن بازنگری می کنند، با معیار و اصول مارکسیستی آن را می سنجند، زوائد و نادرستی های آن را بدور می ریزند و دروس حاصله از مطالعه انتقادی خود را در تئوری و پراتیک انقلابی روز سنتز می کنند.[3] تجارب تاریخی کمونیست های ایران (و جهان) و درس های آن برای هر کمونیست راستین حکم طلا را دارد.
اما از این مهم تر به نظر ما تاثیر عامی است که انتشار این آثار می تواند بر شرایط نامطلوب امروز کمونیست های انقلابی داشته باشد. جرقه ای که می تواند محرک غلبه بر پراکندگی ها و سردرگمی ها، گرایش به پراتیک سازماندهی شده انقلابی و فائق آمدن بر ارعاب زدگی و رخوت و مسمومیت منتج از سلطه شرایط فاسد موجود باشد. تاثیر عامی که می تواند در تقویت و پافشاری بر حقانیت کمونیسم انقلابی، اصول سازماندهی مخفی و مبارزه بی امان سازمانیافته(در تمام شئون) علیه حاکمیت ستم و استثمار تداعی گردد. وظیفه ما این است با درک روح و جوهره مسلط بر این نوشته ها و پافشاری قاطعانه بر آن، اصول رزمدیده و تحکیم یافته در مبارزات تاریخی پرولتاریا را در برابر بی پرنسیپی، سردرگم مداری و رخوت تقدیس شده جریانات چپ نو، سندیکالیست ها و اکونومیست ها قرار دهیم. باید این آثار را چون پرچم و نشانی بدست بگیریم. پرچم و نشانی که نشان می دهد به تاریخ کدام مبارزه تعلق داریم و خون پیشگامان انقلابی کدام طبقه پرچم ما را رنگین کرده است.
به رفقای انقلابی توصیه می کنیم در زیر این پرچم و در سایه این گرایش قاطعانه، تجارب تاریخی و بخصوص تجارب تاریخی مبارزه پرولتاریا و از جمله تجارب تاریخی که در این کتاب جمع بندی شده را جذب کنند، آن را بسنجند و منتقدانه در مبارزه طبقاتی سازماندهی شده علیه ستم و استثمار دخیل سازند. خلاف جریان شنا کردن را مایه افتخار خود بشمارند و قاطعانه حرکت خود در این مسیر و در تمام شئون به صورت آشتی ناپذیر و آن هم نه در پایه کلام که در عمل را آغاز کنند. رفقا بیایید بی توجه به زوزه و جنجال بورژوا لیبرال ها و همزادان ”سرخ“ آنها، خود را باور کنیم و راه را باور نمائیم.[4] شک نیست که امروز در اقلیت قرار داریم. اما رمز در اقلیت ماندنِ حقیقت، در وهله اول این است که در برابر دروغ و تدلیسِ غالب و در اکثریت، خود را ببازد و مرعوب آن شود. ”هیچ بودگان“، ”همه چیز“ نمی گردند اگر ابتدا به خود جرئت ندهند همه چیز بودن را در مخیله خود وارد کنند. خواندن و آموختن و درکِ کنه و مضمون شاداب و رزمنده این اثر و آثاری این چنین است که ما را تحریک می کند همه چیز بودن را متصور شویم و به این حقیقت برسیم که ممکن و مطلوب است که هیچ بودگان همه چیز گردند. باشد که تصور ما چنین باشد و باشد که تمام مساعی ما در این راه جاری و ساری گردد.
هیچ بودگانیم، بگذار همه چیز گردیم!
نشریه باروت، شهریور 1292

پانویس ها:
1. برگرفته از نقطه نظرات نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده) درباره چریک هایی که با رد مماشات جویی این حزب و تقبیح رهبران رویزیونیست آن، راه مبارزه مسلحانه با حاکمیت وابسته به امپریالیسم شاه را برگزیدند.
2. از "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا." نوشته امیر پرویز پویان. رفیق پویان از بنیانگذاران و نظریه پردازان سازمان چریک های فدایی خلق بود که در سال 50، طی یک مبارزه مسلحانه با دژخیمان شاه، دلیرانه جان خود را فدای راه انقلاب و آزادی خلق و با شعار پیروز باد انقلاب، زنده باد کمونیسم نمود.
3. اگر حضرات ”چپ نو“ و ”لیبرال چپ انگار“ با سفاهت روشنفکرانه خاص خود این عبارات را دال بر نرمش ما در برابر مواضع اکلکتیک و باری به هر جهت شان می یابند می توانند کل این پاراگراف را فاکتور بگیرند و بر اعتقادشان مبنی بر ”دگم“ بودن و ”خشک مغز“ بودن و ”سلفی“ بودن چپ سنتی (یعنی ما) راسخ تر گردند. همانطور که گفته شد موارد مندرجه در این پاراگراف به گروه خونی آنها نمی خورد و مسئله ایست داخلی و در میان کمونیست های انقلابی که قاطعانه حساب خود را با این جریانات انحرافی تسویه کرده اند.
 4. و بله! در این راه حتی اگر قرار باشد از روی نعش گندیده و متعفن تمام مزدوران و مرعوبان نظم موجود و خروار خروار مزخرفات فاضلانه شان رد شویم، خب چه باک؟ مطمئن باشید که رد می شویم.