بیانیۀ
شمارۀ 2 نشریۀ باروت
اصول و
چارچوبهای کلی تشکیل سلولهای سرخ در مرحلۀ آغازین
ورود
با فروکش
کردن موج اعتراضات سال 1388 مشخص شد که آن همه رویاسازی و قصّهپردازی نظریهپردازان
و استراتژیستهای سبز پیرامون اشکال "نوین"،
"دموکراتیک"،
"افقی"
و "شبکهای"
سازماندهی که قرار بود بنیاد هر گونه سازماندهی "هرمی"،
"عمودی"،
"اقتدارگرایانه"،
"ایمانی"،
"ایدئولوژیک"
و... را براندازد، نه تنها هیچگونه کاراییای در برخورد با سرکوب و خونریزی
وحشیانه رژیم فاشیستی اسلامی و پیشبرد مبارزه از خود نشان نداده است، بلکه در عمل
سررشتههای کار به دست نورچشمیهای "سیّد مظلوم"
در بنیاد باران، جلسات و گعدههای شیوخ مجمع روحانیون، اساتید خط امامی دانشگاه
تربیت مدرس، آقازادههای فربه اصلاحطلب و شورای مجعول "سبز
امید"
در خارج از کشور افتاده است. در یک کلام، "کوه، موش زاییده است"
و رویاهای سبز رهایی از هر گونه قید و بند و نظم و دیسیپلین سازماندهی انقلابی به
غیردموکراتیکترین و عقبماندهترین نوع سانترالیسم (تمرکز) منتهی شده است. تجربیات
سال 1388 بار دیگر مهر تاییدی بر این واقعیت چشمگیر تاریخی زد که بورژوازی عقبمانده
و جبون ایرانی-اسلامی نه تنها سنت تشکیلاتسازی و سازماندهی از پایین ندارد، بلکه
منافع آن در اساس با سازماننیافتگی و بیتشکیلاتی تودۀ مردم و به ویژه طبقات
فرودست گره خورده است. آنچه این بورژوازی و نیروهای وابسته به آن نیاز دارند،
پوپولیسمی مخملی، هدایت شده و سر به راه است که در نهایت ابزاری باشد برای
بالابردن موقعیت حضرات برای لابیگری در دالانهای بیوت خامنهای و سایر مقامات
عظام نظام و یا بند و بست با قدرتهای امپریالیستی و جلب حمایت آنان. نمونۀ اعلای
تشکیلات بورژوایی در تاریخ معاصر یعنی جبهۀ ملی دهۀ 1320، از پایگاه تودهای خود
بیشتر هراس داشت تا نیروهای حامی کودتا! لیبرالهای اسلامی-ایرانی که قریب به یک
دهه، دو قوه حکومتی و امکانات وسیع و بیحد و حصر مالی، تدارکاتی و تبلیغاتی را در
اختیار داشتند، نتوانستند "جبهۀ مشارکت"
خود را حداقل به محلی برای تجمیع و گردهمایی اقشار حامی خود تبدیل کنند. بر اساس
چنین شواهدی است که با قاطعیت میتوان گفت که امر سازماندهی تودهای از پایین با
چشمانداز فتح قدرت سیاسی در بالا و خرد کردن پایههای قدرت و دستگاههای دولت
دیکتاتوری حاکم، یکسره در چارچوب وظایف جنبش کمونیستی مطرح میشود. مقولۀ
سازماندهی، امروز یا در همۀ شئون خود انقلابی است و یا اصلاً، مگر در نام و ادعا،
شباهتی با سازماندهی واقعی تودهها برای برانداختن رژیم دیکتاتوری و جنایت
بورژوازی اسلامی-ایرانی ندارد و ارگانی خواهد بود برای سازش و بند و بست با رژیم
فاشیستی و یا قدرتهای امپریالیستی. دیدیم که "سازماندهی"های
فانتزی و خوش آب و رنگ فیسبوکی و اینترنتی در جریان خیزشهای تونس و مصر، گویی در
عرض چند هفته دود شدند و بر هوا رفتند و از پس گرد و غبار آنان، گلّههای سلفی و خیل
وحوش اسلامی در زمینی صاف، بدون سنگر و مهیا برای تسخیر هجومآور شدهاند.
شرایط
عمومی فعالیت
سه مولفۀ
اصلی تعیینکننده شرایط کنونی سازماندهی به باور ما از این قرار است:
-
سرکوب و
اختناق فزاینده، بیامان، لاینقطع و وحشیانۀ رژیم فاشیستی اسلامی بمثابه جزیی
لاینفک از ماهیت این رژیم، با اتکاء بر تجارب سی و چند ساله در این زمینه و اختصاص
بخش عظیمی از درآمد و امکانات خود به توسعه و تجهیز قوای سرکوبگر. قدرت و مهارت
پلیسی و سرکوبگرانه رژیم اکنون فاصلۀ عظیمی با سطح و میزان رشد اعتراضات مردمی
دارد و جمهوری اسلامی را در مقام یک الگوی بینالمللی توحش مطرح ساخته است.
-
جامعۀ
امروز ایران به شکل یک دیگ جوشان و مخزن انفجاری در آمده است که ساختارهای موجود
را به شدت پس زده و تهدید میکند اما از سوی دیگر بدیل و چشمانداز روشنی برای
تغییر و رهایی از وضعیت موجود در پیشاروی خود ندارد. بدین معنا و همانگونه که در
شعار نشریۀ ما نیز بازتاب یافته است، جامعۀ ایران در شرایط کنونی تاریک و خاموش به
نظر میرسد اما این، تاریکی و خاموشی یک انبار باروت است و نه یک گورستان. این
وضعیت نه شباهتی با دوران اُفت و رکود دارد که در آن مسالۀ ضرورت تغییر چونان امری
عاجل و فوری جلوه نمیکند و تمایل به دگرگونی تنها جنبۀ ذهنی دارد و نه نسبتی با
وضعیت انقلابی که در جملۀ مشهور رفیق لنین یعنی "بالاییها
نمیتوانند و پایینیها نمیخواهند" جلوهگر شده است. در این وضعیت به
رغم شدتیابی تضادها در جامعه و گرایشهای اجتنابناپذیر به سمت دگرگونساختن
اوضاع، چشمانداز تغییر و تحول در تیرگی و تردید به سر میبرد. این مساله امری است
مربوط به روانشناسی اجتماعی طبقات و اقشار اجتماعی. در چنین حالتی تودۀ مردم که
در فضایی آکنده از یاس و خشم توامان تنفس میکنند، از تجربیات نوین بیم دارند و به
راهحلهای موجود ناباور و بیاعتماداند و در نتیجه عملاً و به شکل خود به خودی
راههای مطمئنتر برای بهبود وضعیت خود در چارچوب همین ساختارهای موجود دل میبندند.
این شرایط درجازدن اجتماعی آبشخور مساعدی است برای شیوع امراضی که خود را به شکل
مرهم جلوهگر میسازند: امید بستن به استحالۀ رژیم، فاشیسمهای قومی و مذهبی، آلترناتیوسازیهای
رنگارنگ امپریالیستی و.... (در میدان سیاست) و گسترش آسیبهای اجتماعی، اعتیاد،
خشونتهای خانوادگی، فرقهبازی و... (در عرصۀ جامعه).
-
عدم وجود
یک حزب و تشکیلات سراسری و ذینفوذ انقلابی-کمونیستی در معنای راستین کلمه؛ این
محور را میتوان بمثابه استنتاجی از مولفۀ قبلی در نظر گرفت اما نظر به اهمیت خاص
آن در رابطه با مسالۀ سازماندهی، ما آن را به شکل جداگانه در اینجا مطرح میکنیم.
ضمناً این باور، دربرگیرندۀ این پیشفرض نیز هست که هیچکدام از گروههای موجود در
اپوزیسیون چپ متعلق به دوران انقلاب 1357 که بیش از سه دهه است در تبعید و دوری از
جامعه به سر میبرند، پتانسیل و قابلیت تبدیل به چنین قطب معتبری را حتی در صورت
قرار گرفتن در شرایط مساعد ندارند. تبیین غالب این جریانات از وضعیت کنونی جامعه،
آن را کاملاً مهیای انقلاب میبیند و بحران سیاسی-اجتماعی موجود را تنها به بحران
رهبری سیاسی تقلیل میدهد. از نظر آنان این بحران نیز با قرار گرفتن گروه و جریان
مربوطه در رأس و جایگاه رهبری تحولات و در بطن یک شرایط مساعد مانند بحران انقلابی
قابل حل خواهد بود. از آنجا که توانایی و استعداد واقعی این گروهها حتی در خوشبینانهترین
تخیلات نیز هیچگونه تناسبی با چنان جایگاهی ندارد، خود این فرمولبندی علیرغم
ظاهر خوشبینانۀ خود تنها به ناامیدی، بلاتکلیفی و پاسیفیسم (بیعملی) در بین
مبارزین کمونیست دامن میزند. شکلگیری یک بدیل معتبر و نوین کمونیستی تنها به
شکلی درونزا و از بطن جامعه امروز ایران میسر خواهد بود.
خود به
خودی گرایی در بین جوانان انقلابی
عناصر انقلابی
از بین نسل جوان ایران امروز به شیوههای مخصوص به خود صرفاً همان وضعیت آشفتگی،
خشم و بلاتکلیفی جامعه را انعکاس میدهند و فعلاً به هیچ وجه صلاحیت و قابلیت کسب
و حمل عنوان "پیشتاز"
را ندارند. این مساله در نقطه و لحظه کنونی شامل خود ما و رفقای ما نیز هست. اگر
چه در سالهای اخیر و به رغم تجربیات تلخ و فاجعهبار بخش چپ جنبش دانشجویی در سال
1386، همچنان شاهد گرایش عناصر مبارز و رادیکال در جامعه به سمت مارکسیسم بودهایم،
این گرایش همچنان در بند اشکال و تکاپوهای خام و خود به خودی باقی مانده است. اگر
تکاپوهای خود به خودی در بین تودۀ مردم برای بهبود اوضاع خویش به تلاش در جهت
تغییر وضعیت در چارچوب ساختارهای موجود میانجامد، جنب و جوشهای خودانگیختۀ
جوانان دارای گرایش انقلابی در بهترین حالت به خردهکاری، موازیکاری، محفلبازی،
مطالعۀ بیهدف و مباحثات بیتاثیر و در بدترین حالت به پاتوقگزینی، کافهنشینی، فرقهبازی،
گرفتاری در دامچالههای خلاصی فرهنگی و پهن شدن به شکل علنی و بدون رعایت مسائل
امنیتی در سطح شبکههای اجتماعی اینترنتی منجر شده است. جوانان انقلابی یا با گسست
تدریجی از این وضعیت، خود را در قالب هستههای پیشتاز سازمان میدهند و بر بستر
شرایط مساعد عینی سیاسی و اجتماعی که نیاز جامعه به انقلاب و کمونیسم را بیش از هر
زمان دیگری فریاد میزند، در هیأت پیشاهنگِ شکلدهی به یک بدیل موثر سیاسی نقشآفرینی
میکنند و یا حکم مرگ سیاسی خود و بیآیندگی کمونیسم را امضاء کرده و نظارهگر
منفعل شکلدهی سرنوشت سیاسی جامعه، توسط نیروهای بورژوایی خواهند بود. کمونیسم در
همه جا، امروز بر سر این دوراهی قرار دارد که میخواهد بقایایی از گذشته باشد یا
پیشاهنگ آینده؟
جوانان
رادیکال و انقلابی کمونیست در ایران هنوز از سطح پایین تجربۀ سیاسی رنج میبرند.
در پشت سر آنها بیش از دو دهه برهوت و خشکسالی سازماندهی و مبارزۀ انقلابی قرار
دارد. این نسل نیاز به انباشت تدریجی تجربه و اعتماد به نفس سیاسی دارد تا از خلال
آن به عنوان یک نیروی جدی و قابل اعتنای سیاسی قوام یابد و عضلات تشکیلاتی و
مبارزاتی آن ورزیده گردند. به همین خاطر لازم است تا نقطۀ عزیمت خود را پیش از
نقطۀ صفر، محور مختصات سیاسی قرار دهد، خشتهای نخستین موجودیت خود را در قلب
جامعه و بر زمین سخت واقعیات بنا نهد و قدمهای نخستین را با اطمینان و استحکام هر
چه تمامتر بردارد. آنها باید به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشند که انقلابیساختن
اوضاع و شرایط با نیروی اراده و انگیزه و حتی فدا و فنای انقلابیون میسر نیست و
دگرگونیهای عظیم عینی را طلب میکند. به همین خاطر وظیفۀ انقلابیون در شرایط
غیرانقلابی را میتوان در سه کلیدواژۀ تسریع، تدارک و تضمین خلاصه کرد: تسریع و
شتاببخشیدن به روندهای منجر به شرایط انقلابی، تدارک و آمادگی همهجانبه برای نقشآفرینی
در شرایط انقلابی و رسیدن به حدی از قدرت و تاثیرگذاری برای تضمین اینکه بحران
انقلابی بستری برای پیروزی و تکمیل فرایند انقلاب باشد و نه غلبۀ ارتجاع و
ضدانقلاب. نبرد در دورۀ کنونی، به تعبیر گرامشی نبردی مانوری بر سر کسب موقعیت
هژمونیک در جامعه است و نه نبردی موضعی و با هدف یورش مستقیم برای انقلابیساختن
اوضاع و برانداختن حکومت.
از آنجا که حل انقلابی و مترقیانۀ بحران سیاسی
ایران در گرو فیصلهیافتن بحران جنبش کمونیستی در ایران است، تغییر شرایط این جنبش
نیز به شکل مستقیم بر تحولات سیاسی در ایران تاثیرگذار خواهد بود. لازم است که
رفقای ما اهمیت کار و میزان تاثیرگذاری خود را در لحظه لحظۀ فعالیت و زندگی خود
درک و لمس کنند. تغییر وضعیت جنبش کمونیستی و فضای سیاسی و روانی جامعۀ ایران به
شکل توامان و همزمان در گرو تجربیات نوین،خود-سازماندهی و بروز ابتکارات و خلاقیتهای
مبارزاتی و انقلابی است که چشمانداز امید و تغییر را پیش روی جنبش و جامعه، هر
دو، بگشاید. این گشایش در جان و روان جنبش و جامعه، تنها با لمس قدرت انقلابی میسر
است. ما بنا بر ارزیابی مشخص از وضعیت خودمان و شرایط جامعه، ایجاد قدرت انقلابی
به شکل مخفی، نامتمرکز، منفصل و منتشر در سطح جامعه را پیشنهاد میکنیم. ایدۀ
سازماندهی "سلولهای
سرخ"
از همینجا بر میخیزد.
ویژگیهای
پایهای سلول سرخ
یک سلول
سرخ، خشت نخستین و پایۀ سازماندهی انقلابی است. سلول سرخ با حضور و اعلام آمادگی 2
تا 5 تن از رفقایی که همدیگر را به خوبی میشناسند و به یکدیگر اعتماد کامل دارند
در محلهای کار و زندگی مانند کارخانه، دانشگاه، خوابگاه، دبیرستان، محله، شهرک،
روستا، پادگان، اداره، پانسیون و... تشکیل میشود. اینان رفقایی هستند که با
همدیگر در یک رابطۀ طبیعی و روتین خود به خودی به عنوان همکار، همکلاس، همسایه،
هممحل، همخدمتی، همولایتی و... به سر میبرند. قید این نکته از آن رو حائز
اهمیت است که در صورت ورود ضربۀ امنیتی بر یک سلول میبایست از همان آغاز بازجویی
نفس تشکیل گروه را کاملا رد کرد و برای تجمع و گردهمایی خود دلایل دیگری نظیر
مواردی که در بالا به آن اشاره شد، تراشید.
بگذارید
از همین آغاز تکلیف خود را با تعداد اعضای یک سلول و مسائل مهم در این رابطه مشخص
کنیم.
-
محدود
بودن اعضای یک سلول به 2 تا 5 نفر یک وجه هویتی و اساس ساختار سلولی است که بدون
رعایت آن، اصولاً کارکردهای این نوع سازماندهی مختل خواهد شد. یکی از تفاوتهای "سلول"
با "شبکه"
دقیقاً در همین نکته نهفته است: سلول، محلی برای تراکم و تمرکز عدۀ محدودی از
افراد و تواناییهای آنان است و با حیات و فعالیت درخود و بسته (به خاطر بالابردن
ضریب امنیت کار)، اقدام به عمل را در اولویت کاری خود دارد، اما شبکه عدۀ نامشخصی
از افراد را دربرمیگیرد و بیشتر میل به گسترش و پهنشدن دارد تا عمل قاطع.
-
رفقایی که
در سلولهای دارای دو، سه یا چهار عضو فعالیت میکنند، میتوانند از طریق جذب عضو
و یا اعضای جدید، تا سطح مشخصی (5 نفر) به گسترش سلول اقدام کنند. برای سلولهایی
که به این نصاب مشخص نرسیدهاند، تدارک جذب عضو/اعضای جدید میبایست یکی از اهداف
اصلی فعالیت باشد. در مبحث "قوانین جذب"
در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد.
-
رفقایی که
در جمعهایی خود به خودی بیش از 5 نفر (مانند گروهها و اکیپهای دوستی، کوهنوردی،
مطالعاتی و...) مجتمع هستند و همگی آنان برای فعالیت از آمادگی و سایر ویژگیهای
لازم برخوردار هستند، برای شروع کار در ساختار سلولی لازم است هر چه سریعتر در یک
تقسیمبندی مناسب، خود را در قالب دو (یا بیشتر) سلول سازماندهی کنند. درست است که
احتمالاً این افراد به خاطر روابط نزدیک از عضویت همدیگر در یک سلول باخبرند و این
قاعدتاً ناقض اصول سازماندهی سلولی است، اما جدا کردن کار و ضابطهمند کردن آن در
هر مرحله بهتر از روابط باز و بیضابطه است. البته باید به این نکته توجه داشت که
در جمعها، محافل و اکیپهای اینچنینی کمتر پیش میآید که همگی افراد برای فعالیت
جدی در ساختار سلولی آمادگی و صلاحیت کافی را داشته باشند و به همین خاطر 2 تا 5
نفر از این افراد از بین جمع میتوانند بدون اطلاع دیگران و بدون این که روابطشان
با دیگران را قطع کنند، اقدام به تشکیل یک سلول بنمایند.
-
شرایط
جنبش کمونیستی به نحوی است که استفاده از انرژی، توان و استعداد حتی یک کمونیست
برای پیشبرد بهتر و سریعتر امر مبارزه ضروری است. در اینجا خطاب ما با رفقایی
منفرد است که فعلاً و به هر دلیلی، غیر از خودشان فرد دیگری را برای تشریک مساعی و
فعالیت در قالب یک سلول دارای آمادگی و صلاحیت نمیدانند. این رفقا به هیچوجه
نباید به دلیل تنها بودن از خود سلب مسئولیت نمایند و ما نیز نباید به این دلیل به
این دسته از رفقا کمتوجهی نماییم. حتی گاهی اوقات پیش میآید که تنها و بیارتباط
بودن یک رفیق خود به یک مزیت تاکتیکی تبدیل میشود. در ادبیات گروههای راست
افراطی به این افراد عنوان "گرگ تنها"
اطلاق میشود که گاه میتوانند در راستای منافع پلید و ارتجاعی این گروهها تاثیری
بیش از یک گروه بزرگ باقی بگذارند. آندرس برویک که جشن دانشجویان عضو حزب کارگر را
در یکی از جزایر نروژ به خون کشید، یکی از این گرگهای تنها بود. او بدون ارتباط
مشخص با فرد و گروه دیگری و با الهام از رهنمودهای کلی گروههای نژادپرست افراطی
به تنهایی این عملیات را تدارک دید و آن را به اجرا گذشت. حال که دشمنان طبقاتی ما
از تک تک افرادی که میخواهند در راستای اهداف کثیف آنان اقدامی صورت بدهند،
استقبال میکنند، چرا ما به رفقای تنهای خود بیتوجه باشیم؟ ما در ادبیات خود میتوانیم
این رفقا را "تک
ستاره"
بنامیم. این تکستارهها میتوانند و باید علاوه بر فعالیت مجدانه و پیگیرانه برای
آشنایی و ارتباطگیری با افراد مستعد و آماده در محیطهای اجتماعی و تشکیل یک
سلول، تا آن مقطع میتوانند بخش مهمی از وظایف عملی و تبلیغی را عهدهدار شوند.
قوانین
جذب
جذب عناصر
و اعضای جدید مقطع بسیار مهم و حساسی در حیات یک سلول سرخ است و اشتباه و خطا در
آن میتواند لطمات جبرانناپذیری را به فعالیت و مبارزۀ سلولها وارد کند. در جذب
افراد جدید
الف) باید بر شتاب و عجله که بازتاب میل و ولع
طبیعی رفقا به گسترش هر چه بیشتر فعالیت است غلبه و کیفیت بر کمیت اولویت داده
شود.
ب) باید
با شناخت کافی و اطمینان و اعتماد بالا صورت بگیرد.
ج) این
شناخت و اعتماد به هیچوجه نباید محدود به اندیشهها و عقاید یک فرد باشد بلکه میبایست
شخصیت، منش و نحوۀ زیست او را نیز در بگیرد. اتفاقاً تجربه نشان داده است که این
موارد در جریان مبارزۀ مخفی انقلابی اهمیت بیشتری از اندیشهها و عقاید پیدا میکنند.
به خاطر شناخت دقیق یک فرد در این زمینهها بعضا لازم است به مدت طولانی و به نحوی
دقیق و از نزدیک رفتارها و روابط او زیر نظر گرفته شود.
د) فرد
مورد نظر باید برای جذب و پذیرش در یک سلول، مورد توافق و اطمینان همۀ اعضاء باشد.
ه) جذب او
مزیت مشخصی برای رشد و پربار ساختن کیفی فعالیتهای سلول داشته باشد و تنها از نظر
کمی مورد توجه قرار نگیرد.
و) به خود
مقولۀ جذب باید به عنوان یک فرایند تدریجی نگریسته شود و نه به عنوان دعوتی
ناگهانی و یکباره. تماس با فرد مورد نظر نباید دربردارندۀ مخاطرهای امنیتی برای
رفیق دعوتکننده و سلول باشد. او را نباید از همان آغاز در جریان تشکیل و موجودیت
سلول قرار داد بلکه پس از ارزیابی اوضاع و میزان آمادگی و اشتیاق آن فرد و با
رعایت جوانب لازم، از او دعوت کرد که به سلول بپیوندد.
حلقههای
سمپاتیک
در چارچوب
ساختار سلولی هر یک از اعضای سلولها "عضو"
یا "کادر"
نامیده میشوند و فردی که در آستانۀ عضوگیری قرار دارد را میتوان "کاندیدای
عضویت"
نامید. بحث کاندیدای عضویت ما را به سطح بسیار مهم دیگری از فعالیت سلول رهنمون میشود
که همان حلقۀ سمپاتیک متشکل از سمپاتها و یا سمپاتیزانها (هواداران) است. پیشرفتهترین
سمپاتها به عنوان کاندیدای عضویت مطرح میشوند. حلقۀ سمپاتیک فضای واسط بین سلول
و جامعه است و سلول با شناور بودن در این فضا از آن تغذیه میکند و نیرو میگیرد.
البته سمپاتها تا رسیدن به مرحلۀ پیشرفته و فرا رسیدن زمان دعوت به عضویت میبایست
مطلقاً از موجودیت سلول بی اطلاع باشند. وجود سمپاتها محصول روابط زنده، پویا و
فعال کادرها و اعضاء در محلهای کار و زندگیشان است. این روابط هم در سطح شخصی و
هم در سطح سیاسی-اجتماعی با افراد حاضر در این محیطها از طرقی مانند شرکت فعال در
مبارزات صنفی-سیاسی آنان، سهیم بودن در مسائلشان و کمک و یاری به آنان برقرار میشود.
این شکل از روابط منجر به شکلگیری اعتبار و اعتماد اجتماعی برای فرد میگردد که
او را به عنوان یک قطب و مرجع در محیط میشناساند. رسیدن به سطح بالایی از اعتبار
اجتماعی، صلاحیت و شایستگی اخلاقی و شخصیتی بالایی میطلبد که با گل و گشادبازیهایی
از سنخ "خلاصی
فرهنگی"
و "تابو
شکنی"های
رایج در این عرصه به هیچ عنوان سنخیتی ندارد. باید به این نکتۀ بسیار مهم توجه
داشت که پیوند با افراد در عرصۀ سیاسی و کار روشنگرانه و آگاهی بخش در این رابطه ابداً
برای کسب اعتبار اجتماعی کافی نیست. پیوند عمیق و واقعی با انسانها در گرو سهیمشدن
در مسائل و مشکلات آنان در عرصههای گوناگون زندگی و یاریرسانی بیدریغ و در حد
توان در این زمینههاست. در نسلهای پیشین کمونیست نمونههای بسیاری از چنین
رفقایی که مشعل سوزان فداکاری و انسانیت بودند، به چشم میخورد که هنوز زبانزد
تودههای مردم هستند و میتوانند به عنوان الگو مورد رجوع قرار بگیرند. توانایی
ارتباط برقرار کردن با اقشار گوناگون مردم و با سطوح متفاوت آگاهی، هنری است که
باید از اعماق وجود انقلابیون سرچشمه بگیرد و پرورانده شود. در جریان این روابط
زنده و فعال است که میتوان کار آگاهگرانه را آغاز کرد و فعالترین و مستعدترین
افراد را برای قرار گرفتن در پروسۀ عضویت در سلول برگزید. یک فرمول و قاعدۀ کلی و
قالبی در این رابطه نمیتوان ارائه داد بلکه با هر کس باید به فراخور دغدغهها و
تجاربش ارتباط صمیمانه، رفیقانه و آگاهگرانه را آغاز کرد. به طور کلی سمپاتها را
میتوان بر حسب میزان آگاهی متناسب با اهداف سلولهای سرخ به سه ردۀ ساده، متوسط و
پیشرفته تقسیم کرد. در سطح سمپات ساده ما با سوال "چرا
مارکسیسم؟"
یا "چرا
کمونیسم؟"
مواجه هستیم. لازم است با توجه به تجربیات، دغدغهها و علائق خاص هر سمپات و سطح آگاهی
وی، کار ترویجی و روشنگرانه با وی را آغاز نمود و او را به پذیرش خطوط کلی و اساسی
ایدئولوژی مارکسیستی قانع و جذب کرد. طی موفقیتآمیز این مرحله و سایر مراحل هم
نیاز به کادرهایی مسلط و مطلع، صبور و دارای مهارت آموزش دارد و هم به منابع
مناسبی که برای این مرحله تدوین و گردآوری شده باشند. در مرحلۀ متوسط با سمپاتی
مواجه هستیم که محورهای کلی ایدئولوژی مارکسیستی را پذیرفته است یا قبول دارد و
لازم است از بین گرایشهای گوناگونی که تاریخاً در زیر چتر گستردۀ کمونیسم،
مارکسیسم و لنینیسم مطرح شدهاند، او را با روایتی انقلابی و پرولتری از مارکسیسم
آشنا ساخت. در سطح سمپات متوسط، سوال "کدام مارکسیسم؟"
یا "کدام
کمونیسم؟"
موضوعیت مییابد. در سطح سمپات پیشرفته ما گام به عرصۀ تاریخ جنبش کمونیستی در
ایران می گذاریم و با بررسی انتقادی این تاریخ و لحاظ کردن اصل کلیدی "هم
تداوم، هم گسست"،
دیدگاهها و تحلیلهای خاص و مورد قبول سلولهای سرخ در مورد این تاریخ، شرایط
کنونی جامعۀ ایران و موضوعات مهم دیگر را مطرح میکنیم. در این مرحله باید به سوال
"کدام
جریان کمونیست؟"
پاسخ داد. پس از طی موفقیتآمیز مرحلۀ پیشرفتۀ سمپاتی است که میتوان او را از
موجودیت سلول مطلع ساخت و از او برای عضویت در سلول سرخ دعوت به عمل آورد. در
برخورد با فردی که برای سمپات شدن مستعد تشخیص داده میشود، میبایست او را در یکی
از این سطوح ردهبندی کرد و کار ترویجی با وی را آغاز نمود. نفس قرار گرفتن فرد در
این فرایند به معنای حتمیت رسیدن او به مرحلۀ پایانی نیست بلکه ممکن است در جریان
کار ترویجی و ارتباط نزدیکتر با وی متوجه شویم که توانایی و یا صلاحیت عضویت در
سلول را ندارد.
از نکات
مهم دیگر در رابطه با سمپاتها توجه به این مساله است که لزومی ندارد همۀ سمپاتها
در مسیر خاص تبدیل شدن به عضو قرار بگیرند بلکه صرفاً افرادی را میبایست به این
روند جذب کرد که برای این کار مستعد و مناسب تشخیص داده میشوند. در بسیاری حالات به
حال سلول بهتر و مفیدتر است که یک فرد و یک رابطه در همان حالت عمومی و کلی سمپاتی
باقی بماند و در پروسۀ عضویت داخل نشود. در این حالت لازم است ارتباط با این فرد
را حفظ کرد و فعال نگاه داشت تا در مواقع لازم و محتمل در آینده بتوان از تواناییها
و امکانات او بهره جست.
ارتباط
بین سلولهای سرخ
مسالۀ
ارتباط بین سلولهای سرخ یکی از مسائل کلیدی در ساختار سلولی است. در حقیقت این
مساله از یک سو نقطۀ قوت این ساختار محسوب میشود و از سویی دیگر به دلیل دشواری
هماهنگی بین سلولهای گوناگون، میتوان آن را نقطۀ ضعف آن نیز محسوب داشت. در حالی
که فیالمثل در مدل سازماندهی هرمی به رغم درجۀ آسیبپذیری بالا در مقابل رژیمهای
وحشی دیکتاتوری، درجۀ هماهنگی بالایی بین اجزای گوناگون سازمان وجود دارد. تاریخاً
و در مدلهای گوناگون ساختار سلولی، راهکارهای مختلفی برای این مساله پیشنهاد شده
است. ما با بهرهگیری از تجربیات جنبش کمونیستی و لحاظ کردن شرایط مشخصی که امروز
در آن قرار داریم، راهحل "نشریه بمثابۀ هماهنگکننده" را
پیشنهاد میکنیم. در این راهحل، نشریه که مسئولین انتشار آن در نقطۀ امنی مستقر
هستند، بمثابه مجرای ارتباطی و هماهنگی بین گروههای مختلف عمل میکند: با انتشار
گزارشهای کاری سلولها در نشریه و یا رساندن گزارشهای یک سلول به دست دیگر سلولها
آنها را در تجربیات هم شریک میسازد، منابع مطالعاتی مورد نیاز ردههای گوناگون
سمپاتها را تدوین و یا معرفی میکند، در قالب ترکیب شورای تحریریۀ خود میتواند
منعکسکنندۀ نظرات سلولهای گوناگون و سطحی از سانترالیسم (مرکزیت) دموکراتیک
باشد، جهتگیریهای ایدئولوژیک، استراتژیک و عملی گروه را با مشارکت سلولها
تدوین میکند اما کار تدوین تاکتیکها و عملیساختن آنان را به هر سلول، با توجه
به شرایط و امکانات خود، میسپارد و... . ارتباط سلولها به شکل مستقیم با هر
توجیه و بهانهای ممنوع و تهدیدکنندۀ اساس ساختار سلولی است. اعضای سلولها باید
از هر گونه کنجکاوی و گمانهزنی بیمورد در این زمینه خودداری کنند و تمایل به کسب
و انباشت اطلاعات بیمورد و غیرلازم در ذهن خود را در درون خود نابود کنند.
تقسیمبندی
وظایف سلولهای سرخ
تا
اینجا کلیات مسائل مربوط به ایجاد سلولهای سرخ را مورد بررسی قرار دادهایم. حال
فرض میکنیم که با رعایت و لحاظ کردن این نکات، یک سلول سرخ توسط رفقا تشکیل شده
است. حال این سلول عملاً چه باید بکند و چه وظایفی را در پیش رو دارد؟
در مقابل
هر سلول سرخ دو رشته اصلی وظایف وجود دارد: درونی و بیرونی. ما این تقسیمبندی را
اساس بحث خود قرار میدهیم و ضمن لحاظ کردن دو تقسیمبندی دیگر یعنی وظایف
مطالعاتی، ممارستی و مقاومتی و تقسیمبندی کلاسیک تبلیغ، ترویج و سازماندهی، جمعبندی
خود را به شکل زیر ارائه میدهیم:
الف)
وظایف درونی
-
سلول سرخ
در اولین جلسۀ خود و حتی در صورتی که از دو نفر تشکیل شده باشد، یکی از رفقا را به
عنوان "مسئول
سلول"
انتخاب میکند. مسئول سلول وظیفۀ ارتباط با نشریه و نمایندگی سلول در آن و نیز
هماهنگی فعالیتها و تصمیمگیریهای فوری در مواقع ضروری را بر عهده دارد.
-
در جلسۀ
اول میتوان نام یکی از رفقای جانباختۀ جنبش کمونیستی در ایران یا جهان را به
عنوان نام سلول برگزید تا به عنوان وجه مشخصۀ سلول در ارتباط با نشریه و نیز در
برخی تبلیغات شناخته شود.
-
تشکیل
منظم و با فواصل حتیالامکان کوتاهتر جلسات اعضای سلول سرخ یکی از وظایف اصلی
آنان است. این جلسات محل بحث، گفتگو، نقد و ... است ما نه مباحثات سرسامآور و بینتیجه
بر سر موضوعات تصادفی که تنها نتایج آن سردرد، خستگی و بعضا کدورت است. همیشه و در
همه جا باید به تفاوت یک سلول با محافل و جمعهای دوستانه و پاتوقها و ... توجه داشت
و آن را برای خود درونی نمود. در این جلسات و بر اساس مباحثات و گفت و گوها،
برنامهریزی دقیق اما منعطفی برای پیشبرد وظایف سلول انجام میشود. حضور مرتب
اعضاء در جلسات، برخورد فعال از سوی آنان و به عهده گرفتن مسئولیتها توسط تمامی
آنان، از وظایف ابتدایی هر عضو است. ضمناً در هر جلسه باید به ارزیابی از فعالیتهای
پیشین و ارائه گزارش و جمعبندی در مورد آن پرداخت. باید میزان پیشروی کار مشخص و
نقاط مثبت و منفی کار به دقت و حوصله مشخص شوند و مورد بررسی قرار بگیرند تا نقائص
برطرف و روش کار اصلاح شود. میتوان گزارشها را به نحو مناسبی و بدون ذکر مسائل
دارای بار امنیتی تهیه کرد و در اختیار نشریه قرار داد تا مورد استفادۀ سلولهای
سرخ دیگر قرار بگیرد. انتقاد و انتقاد از خود در رابطه با انجام وظایف میتواند به
برطرف ساختن نقاط ضعف و افزایش روحیۀ رفیقانه یاری برساند.
-
برگزاری
جلسات منظم و جدی مطالعاتی یکی دیگر از وظایف درونی یک سلول سرخ است. متون کلاسیک
مارکسیستی، کتابها و مقالات مفیدی که از جانب یکی از اعضاء پیشنهاد میشوند،
منابع و دیدگاههای خاص سلولها که توسط نشریه منتشر و یا پیشنهاد میشوند و ...
میتواند از منابع مطالعاتی سلولهای سرخ باشند. تسلط نسبی بر دیدگاههای
مارکسیستی به طور خاص و دیدگاههای سلولهای سرخ به طور عام، توانایی طرح و
بیان آنها به بهترین و موثرترین شیوه و دفاع از آنها در مقابل
انتقادات رایج، سه هدفی است که میبایست در جریان مطالعه و مباحثه باید به آنها
توجه کافی داشت. به علاوه رفقا باید توانایی نگارش و مکتوب ساختن دیدگاههای خود
را به رساترین و روانترین شیوه و بدون غلطهای نگارشی و املایی بالا ببرند. در
این راستا هر یک از اعضاء میتوانند در زمینۀ موضوع مورد علاقۀ خود مطلبی به نگارش
دربیاورند و آن را در اختیار سایر اعضاء قرار دهند و از آنان بخواهند که آن را از
هر جهت مورد نقد و بررسی قرار دهند. این رشته از وظایف را میتوان وظایف مطالعاتی
نیز نامید.
-
یک سلول
سرخ محلی است برای تمرکز و تقسیم کار. تقسیم کار صحیح و بر حسب توانایی و علاقه یکی
از اصول فعالیت سلولهاست. تمرکز مسئولیتها در دست یک یا دو نفر و یا سپردن انجام
وظیفهای به فردی که توانایی انجام آن را ندارد، از معضلات رایج در این زمینه است.
-
خودسازی
اخلاقی و شخصیتی با تکیه بر فرهنگ و اخلاقیات انقلابی یکی از وظایف درونی مهم سلولهای
سرخ به ویژه در زمانۀ ماست. ما همانطور که بر پیشتازی و محوریت نسل نوین انقلابی
در آیندۀ جنبش کمونیستی بمثابه امری ناگزیر تاکید میکنیم، به برخی خصوصیات
نامطلوب فرهنگی-اخلاقی این نسل نیز واقف هستیم. این نسل محصول تلاقی فرهنگ انفعال
و کلبیمسلکی ناشی از اختناق وحشیانۀ رژیم اسلامی و فرهنگ لذتجویانه و فردگرایانۀ
امپریالیستی در دوران جهانیسازی و برهوت فرهنگ انقلابی است. در این فرهنگ بیریشه
و استوار شده بر مبنای از خودبیگانگی شدید انسانها، خوشباشی، فحاشی، لمپنیسم،
لودگی، بینظمی، ولنگاری، مسئولیتناپذیری مطلق، فردگرایی، بیپرنسیبی اخلاقی، زنبارگی،
الکلیسم، تنبلی و ... به ویژه در خرده فرهنگهای جوانان گاه به عنوان ارزش و حتی
بمثابه شیوۀ "اعتراض"
تلقی میشوند! طی سالهایی و تحت لوای جنبش خلاصی فرهنگی، این انحرافات جنبش
کمونیستی را نیز مورد تهاجم قرار دارد و تحت عنوان "مدرنیسم"
و "آوانگاردیسم"
توجیه و حتی تقدیس شد و ارزشهای انقلابی را با وقیحانهترین برچسبها مورد اتهام
قرار داد. رفقا باید توجه داشته باشند که حتی یک مورد از این انحرافات ضد اجتماعی
و شخصیتی میتواند بنیاد یک فعالیت و مبارزۀ سالم انقلابی را از ریشه براندازد و
رشتۀ حیاتی یک تشکیلات انقلابی یعنی ارتباط با جامعه را از بیخ و بن بیرون کشد.گسست
از این فرهنگ منحط و پرورش ارزشها و خصلتهای انقلابی در هر یک از اعضاء، از
وظایف اصلی درونی سلولهای سرخ است که میتواند با رعایت موازینی مانند ممنوعیت
فحاشی، رفتار و گفتار مردسالارانه و تحقیر زنان و اقلیتهای قومی-ملی، بینظمی و
بیمسئولیتی و ... به مورد اجرا گذاشته شود. اعضای یک سلول یاید دقت داشته باشند
که رعایت این موازین یک امر صرفاً اخلاقی و یا تزیینی و صوری نیست بلکه از لوازم
اساسی و حیاتی حفظ موجودیت و امنیت خود و نیز برقراری ارتباط با تودۀ مردم میباشد.
لازم است در این زمینه سنتهای ارزشمندی نظیر "جامعهگردی"
و آشنایی از نزدیک با زندگی تودۀ مردم زحمتکش نیز بسیار حائز اهمیت است. ما این
دسته وظایف ناظر به ویژگیهای خصلتی و منشی اعضای سلولهای سرخ را "وظایف
ممارستی"
مینامیم.
-
رعایت
موازین امنیتی و قواعد پنهانکاری مهمترین اصلی است که باید ناظر بر فعالیت تمام
فعالیتهای اعضای سلول در همۀ اوقات باشد. بنیاد فعالیت یک تشکیلات کمونیستی چه در
تقابل با رژیم اسلامی و چه هر حکومت بورژوایی دیگر، مخفی و زیرزمینی است. اعضا و
کادرهای تشکیلدهندۀ سلول باید توجه اکید تشکیل داده باشند که مسالۀ بسیار مهمتر از ایجاد یک سلول، حفظ موجودیت،
ادامۀ کار، استحکام و گسترش سطح فعالیت آن است. شاید نیاز به یادآوری مجدد نباشد
که ما در کشوری زندگی میکنیم که اختناق و دیکتاتوری بسیار سنگینی بر آن حاکم است.
دستگاههای گوناگون و مجهز امنیتی رژیم فاشسیتی اسلامی مانند وزارت اطلاعات، سپاه
پاسداران، پلیس امنیت و ... به شکل شبانهروزی و با اجیر کردن صدها مزدور در پی
کشف و متلاشیساختن هر گونه تجمع و تشکیلات و شکار انقلابیون هستند. به همین خاطر
اعضای سلولهای سرخ باید به این نکات توجه داشته باشند که مبارزه با پلیس سیاسی یک
فن و دانش است که میبایست با توجه و اهتمام بسیار آن را آموخت. این، دانش و فنی
است که با هستی و حیات سیاسی-اجتماعی و بعضاً شخصی ما سر و کار دارد و غفلت از یکی
از آموزههای آن میتواند به بهای گرانی تمام شود. تجربۀ تاریخی نشان داده است که
بسیاری از موفقیتهای دستگاههای امنیتی در سرکوب و شکار انقلابیون محصول خطاهای
ظاهراً کوچک و جزیی انقلابیون است.
رعایت
قواعد پنهانکاری و مقابله با پلیس سیاسی در هر سلول تنها زمانی ممکن است که نظم و
دیسیپلین بسیار بالا و شدیدی در مناسبات درون سلول سرخ و بر رفتار و کردار اعضای
آن حاکم باشد. نظم و انظباط جدی و تخفیفناپدیر، یکی از خصوصیات ثابت یک واحد
تشکیلاتی کمونیستی در هر کجای دنیا است اما این نظم و انظباط در یک واحد کمونیستی
در کشوری تحت سلطۀ یک رژیم فاشیستی اسلامی، میبایست به معنای واقعی کلمه از نوع
آهنین آن باشد. اما باید توجه کرد که این نظم و انضباط در تشکیلاتی انقلابی، از
نوع آگاهانه، داوطلبانه، دموکراتیک و با لحاظ کردن حق انتقاد کردن و به بحث گذاشتن
هر موضوعی در چارچوب مناسبات رفیقانه است. تنها در چنین صورتی است که مسئولیت هر
فرد در انجام تصمیمات و قرارهای جمعی به شکل واقعی عینیت مییابد.
در اینجا
به ذکر بخشی موارد مشخص در این این رابطه خواهیم پرداخت:
-
جلسات
سلول را باید با رعایت کامل موازین امنیتی تشکیل داد. مسئول سلول باید به شکل
مداوم و با هوشیاری همیشگی بر مسائل و موارد امنیتی نظارت کند.
-
اعضای سلول باید به تلفن همراه بمثابه دستگاه
شنود و جاسوسی دشمن بنگرند. هیچ قرار یا مسالهای نباید به شکل مستقیم و از طریق
مکالمه یا پیام کوتاه به رفیق دیگر اطلاع داده شود. بهتر است گوشیهای تلفن همراه
به محل جلسات آورده نشوند و در غیر این صورت از قبل از ورود اعضاء به محل جلسه از
طریق بیرون آوردن باتری و سیم کارت در نقطه ای دور از محل
قرار از کار انداخته شوند. هیچ مسالهای را نباید از طریق تلفن به اطلاع رفیق دیگر
رساند مگر این که قبلاً و به شکل مناسب و طبیعی به شکل رمز درآمده باشد.
-
استفاده از اینترنت مانند سایر
تکنولوژیهای جدید هر چند باعث تسهیل فعالیت سیاسی در دوران کنونی شده است اما میبایست
از آن با نهایت دقت و رعایت امنیت استفاده کرد. ایمیلهایی که در ارتباط با
فعالیت سلول به دست رفقا میرسند، بلافاصله پس از مطالعه باید از تمامی قسمتهای
ایمیل پاک شوند. کامپیوتر رفقا باید همیشه خالی از فایلهای غیرضروری و داری
محتوای ضد امنیت سلول سرخ باشد.
-
نحوۀ
رعایت نظم و انظباط، پرنسیبهای اخلاقی و سازمانی، تعهد و مسئولیتپذیری و ...
دارای تاثیرات مستقیم بر وضعیت امنیتی سلول است.
ب) وظایف بیرونی
وظایف
بیرونی سلول سرخ در قبال جامعه را وظایف مقاومتی مینامیم. در این سطح است که
فعالیتهای سلول از بعد صرفاً مخفی خارج میشود و مسالۀ تلفیق کار مخفی و علنی
موضوعیت مییابد. سلول سرخ به عنوان یک موجودیت تشکیلاتی مخفی است بدین معنا کسی
نمیداند که اعضای این سلول کیستند و آیا این یا آن فلان فرد مشخص عضو سلول هستند
یا نه. اما سلول اساساً در بطن اجتماع و در پیوند با جنب و جوش فعالیت تودۀ مردم
است که میتواند به حیات خود ادامه دهد. برای یک سلول سرخ، طیف وسیعی از وظایف میتواند
مطرح باشد: از سادهترین اشکال تبلیغ گرفته تا عمل مستقیم (دایرکت اکشن)، تبلیغ
قهرآمیز و حتی در شرایط انقلابی، عمل به عنوان هستۀ مسلح. پیرامون هر یک از این
تاکتیکها میتوان به بحث تفصیلی پرداخت. اما آنچه امروز و اکنون در مرحلۀ آغازین
فعالیت برای سلولهای سرخ موضوعیت دارد، نه انجام فعالیتها و عملیاتهای پیچیده
که نیاز به تجربه و مهارت بالایی دارد که انجام فعالیتهایی است که موجودیت سلول
را تثبیت کند، به اعضا روحیه بدهد، بین آنان هماهنگی ایجاد کند و ساختارهای اولیه
را قوام و استحکام بخشد. اعضای سلول در محلهای کار و زندگی و نیز در چارچوب ظرفیتهایی
تحت عنوان جنبشهای اجتماعی و تحرکات سیاسی-صنفی میبایست در ظرفیت علنی ایفای نقش
نمایند. آنها باید در اینگونه فعالیتها نه تنها حضور داشته باشند، بلکه در
پیشاپیش حرکت قرار بگیرند و به عنوان سخنگویان واقعی و رادیکال مطالبات تودهای
شناخته شوند. در سطح مخفی، تاکتیک سلولها در مرحلۀ کنونی از حیات خود میبایست
تمرکز بر تبلیغ عملی باشد. تبلیغ عملی عبارت است از شعارنویسی و تبدیل فضاهای شهری
از بیلبوردهای بورژواهای اسلامی به محل تبلیغات انقلابی. توجه به دو نکته در این
رابطه ضروری است: نخست استفاده از اشکال متنوع و جذاب تبلیغات انقلابی مانند استنسیل،
استیکرز، اطلاعیهها و بیانیههای کوتاه، شعار نویسی با اسپری و ماژیک بر اساس مکان
شناسی تبلیغات شهری که در آینده به تفصیل بدان خواهیم پرداخت و ... و دوم توجه به
محتوای شعارها و بیانیهها و طراحی صحیح آن به طوری که ذهن و توجه تودهها را به
خود جلب کند، بر آنها تاثیر بگذارد و در اذهان آنان ثبت گردد.
اعضای سلولهای سرخ با انجام وظایف مطالعاتی، ممارستی
و مقاومتی و اندوختن تجربیات سیاسی، خود را به کادرهای آبدیدۀ کمونیستی تبدیل
خواهند ساخت که ستون فقرات حزب کمونیست انقلابی پرولتاریا در دورۀ آتی خواهند بود.